شمیم یاس |
غروب که می شود دلم پر از بهانه و بغض هایم جان می گیردو حسرتهایم پر از فریاد می شود،هق هق هایم به شمارش می افتد بگذارید خاطرات سبزم با شما باشد و تمام خاطرات تاریک برای من و لبخند را مهمان لبهایتان کنم ، تمام نفس هایم را به شما خواهران خوبم هدیه می کنم دوستتان دارم [ جمعه 91/12/4 ] [ 9:14 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
ای توکه تمام لحظه هایم با خاطراتت عجین شده ،از فاصله دور تو را می ستایم و قشنگ ترین کلمات را نثارت می کنم و بر دستانت ،دستانی که سالها زحمت کشی تا من بتوانم در راحتی بسر ببرم می بوسم ،چشمهایم بارانی است و اشک در آن حلقه زده و همیشه چشم انتظارم تا بیایی و چراغ خانه ام را روشن کنی .
[ جمعه 91/12/4 ] [ 7:15 صبح ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |