به جای آنکه همه ساله سوی مکه روید به جاست گر نظری نیز سوی فکه روید مگر نه آنکه حسین از حجاز بیرون زد اقامه کرد نمازی که سجده در خون زد هنوز بوی شهید از هویزه میآید صدای نالة قرآن ز نیزه می آید شب شهادتم اسپند و عود برگیرید زنعش سوختهام بوی دود برگیرید اگرچه در سفر من عطش فراوان است چه باک بدرقة راهم آب و قرآن است فرشتگان عطشم را به آب میشویند غبار نعش مرا با گلاب میشویند
«شعر از مرحوم آغاسی»
[ یکشنبه 92/1/11 ] [ 9:15 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]