شمیم یاس |
شهید ناهید فاتحی کرجو نام پدر: محمد تاریخ تولد:1344 محل تولد : سنندج تاریخ اسارت:اوائل زمستان سال 1360 سال شهادت :1361 محل شهادت: روستای هشمیز (سنندج) نحوه شهادت:توسط گروهکها مزار شهید: تهران قطعه 28 بهشت زهرا آنچه که می گویند و می گوییم و می نویسند و می نویسیم جرعه ای ناچیز از بحر ناپیدا کرانی است که از شکوه و عظمت و اقتدار استوا ری و پایمردی و صلابت ،شهامت،شجاعت ایثار موج می زند. آنچه در آن سالها گذشت روشنتر از آفتاب است گروهکهای مزدوری که چون قارچ روییدند و برای حفظ منافع دشمنان از هیچ نوع خوش خدمتی دریغ نورزیدند و مدتها موجبات اذیت و آزار مردم مسلمان را فراهم کردند. حضور زنان مومن و متدین و انقلابی کردستان در همه صحنه ها و همه برهه های عمر انقلاب است،امروز ایران اسلامی را نور درخشنده 6427 زن شهید چون نگینی بر تارک انگشتری دهر نشانده است، چه افتخاری بالاتر از این برای مردم کردستان که غریب به ده درصد شهدای زن متعلق به کردستان است این امر نشان دهنده شور انقلابی و معرفت و بینش بسیار بالای اجتماعی زنان این خطه از میهن اسلامی است شیر زنانی که از 540 زن شهید استان 71 تن از آنان در مقابله مستقیم با گروهکهای ضد انقلاب به شهادت رسیده اند،انسانهای وارسته ای که چون کوه در مقابل سیل عظیم حوادث سینه سپر کرده اند و تن به خواری و خفت ندادند و راه چگونه مردن را به همه آموختند نحوه اسارت و شهادت: شهیده در اوائل زمستان سال 1360 توسط عناصر خود فروخته و وابسته به استکبار جهانی در میدان آزادی (اقبال)شهرسنندج <** ادامه مطلب... **>که درمانگاه رفته بود ،ربوده شد و یازده ماه زیر شکنجه های سخت قرار گرفت به شواهد کسانی که گفته اند ناهید را دور تا دور روستای هشمیزچرخانده و گفته اند این جاسوس خمینی است. سیره اخلاقی و رفتاری: شهیده در فعالیتهای مذهبی، فرهنگی، و ... حضور داشت در راهپیمایی های انقلاب شرکت می کرد و از دیدن عکسهای شهدای انقلاب چشمانش پر از اشک می شد ،متواضع و فروتن بود از استعداد خوبی بر خوردار بود، همیشه می گفت می خواهم در مورد همه چیز تا آنجا که از دستم بر می آید بدانم،کسی پیدا نمی شد که از او کدورتی در دل داشته باشد،به قران علاقه زیادی داشت و در ماههای مبارک رمضان قران ختم می کرد در جلسه آخر ختم آنقدر گریه کرد که برایش اشکی نمی ماند. به حجاب اهمیت زیادی می داد ،او می دانست یکی از ابزارهای رسیدن به خدا حجاب است. راز دارو مورد اطمینان دوستان و همکلاسی هایش بود، زیاد حرف نمی زد، تودار بود. به امام خمینی(ره) علاقه زیادی داشت تا جایی که عناصر خود فروخته به او می گویند به امام خمینی توهین کن او توهین نمی کند و شهادت بر حقارت ترجیح می دهد و اوبه عهد و پیمانی که با رهبرو مقتدایش بسته بودپایدار ماندو ذره ای تعلل و سستی به خود راه نداد. زیبا ترین صحنه ای که دل پدر و مادری را به شوق می آورد اولین لبخند کودکشان است با اقیانوسی از امید و آرزو ثانیه ها را به دقیقه و دقیقه ها را به ساعت مبدل می سازد تا غنچه دلبندشان را به ثمر رسانند تا بتوانند صبح فردا را برایش تفسیر کنند غافل از آنکه فردا و فردا ها دست ظالمی کمر همت بر نابودی اش بسته هنوز چشمه اشکهای پدرش بعد از سالها جاریست و هزاران بار خاطرات آن روز ها را بازگو می کند و مادرش (از اهالی وینسار قروه کردستان )بعد از تحمل رنج وسختی از فراق او در سال 78 به دیدارش می شتابد و در جوار قبر دخترش در بهشت زهرامدفون است. «روحش شادو یادش گرامی باد» [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 7:44 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |