شمیم یاس |
ما زنان مسلمان ایران اسلامی این اقدام اتحادیه اروپا درتروریست نامیدن شاخه نظامی حزب الله لبنان حزب اللهی که الگو و نماد مقاومت و پایداری است، با توکل به خدای بزرگ و حمایت های گسترده مردمی بارها توانسته است چهارمین ارتش تجاوزگر دنیا را به زانو در آورد و معادلات نظامی منطقه را بر هم زند، لذا دشمنان زخم خورده جهان اسلام بنا دارند این قدرت شکست ناپذیر را از این طریق به زانو در آورندواین اقدام فضاحت آور علیه حزب الله قهرمان است، حزب الله از بدو تولد تا به امروز نشان داده که برای دفاع از ملت لبنان در برابر رژیم صهیونیستی قرار دارد ادامه مطلب... [ جمعه 92/5/25 ] [ 11:27 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
22گولان (اردیبهشت)روزی تاریخی در استان کردستان سرزمین مجاهدتهای خاموش
روزی که مردم باصفای کردستان چشمشان به جمال یار روشن شد برای من هم خاطره انگیز ترین روزهای عمرم بود روزی که سالها منتظرش بودم اما.... قسمت نبود به عنوان یک بسیجی خدمت کنم می دانید ]چرا......؟؟زیرا که چهارمین روز سفر آقا به کردستان بود در شبی بارانی خدا به من نعمتی داد که تا عمر دارم این لطف خدا را فراموش نمی کنم دختری که پاقدومش پر از خیر و شادی بود هنگامی که فاطمه خانم چشم به این جهان گشود چشمان مادر را خیس خیس دید و خیره شده بودبه او ،شاید هم در عالم خود می گفت چرا مامانی گریان است من نمی دانستم این اشک شوق است یا ناراحتی اشک شوق به این دلیل که خدا دختری به نام فاطمه خانم به ما داده یااشک ناراحتی که سعادت نداشتم در آن روزها خدمت کنم و چشمم به جمال آقامون روشن بشه خداییش بهترین لحظات عمرم بوده وخواهد بود دوستان سلامتی مقام معظم رهبری صلوات فرموش نشه. [ یکشنبه 92/2/22 ] [ 11:56 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
اهل نماز و مسجد شدن با خواندن حدیث کساء در بین راه یک آقا سید تهرانی با محبت و اصرار زیاد مرا سوار ماشین خود کرد و به مقصد رساند. در بین راه این نکته را بیان کرد که ما شبهای جمعه جلسه حدیث کساء داریم و از من خواست که در مجلس آنها شرکت کنم. یک هفته توفیق یافتم در مجلس آنها حاضر شوم. جلسه باحالی بود، به آن آقا سید گفتم شما که هر هفته چنین جلسه ای را برگزار می کنید، اگر رخداد جالبی در زمینه خواندن حدیث کساء دارید بفرمایید، چون بنده مشغول نوشتن کتابی در زمینه داستان های شگفت حدیث شریف کساء هستم. پس از اصرار زیاد صاحب جلسه به یکی از آقایان گفت که داستانش را برای من شرح دهد. آن آقا نزد من آمد و گفت ادامه مطلب... [ جمعه 92/1/23 ] [ 8:10 صبح ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |