شمیم یاس |
در خواست نوجوان بسیجى از رهبر معظم انقلاب اسلامى (مد ظله العالی) در یکى از روزهاى سال 1362، زمانى حضرت آیت الله العظمى امام خامنه اى، رییس جمهور وقت، براى شرکت در مراسمى از ساختمان ریاست جمهورى، واقع در خیابان پاستور خارج مى شد، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایى شد که از همان نزدیکى شنیده مى شد. صدا از طرف محافظ ها بود که چند تاى شان دور کسى حلقه زده بودند و چیزهایى مى گفتند، صداى جیغ مانندى هم دائم فریاد مى زد: آقاى رییس جمهور! آقاى خامنه اى! من باید شما را ببینم. رییس جمهور از پاسدارى که نزدیکش بود پورسید: چى شده؟ کیه این بنده خدا؟ پاسدار گفت: نمى دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو. پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتى دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوى ایشان رفت و گفت: حاج آقا شما وایسید، من مى رم ببینم چه خبره. ادامه مطلب... [ یکشنبه 92/1/11 ] [ 9:59 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
خصوصیات اخلاقی شیخ رجبعلی خیاط
شادی روح آن مرحوم صلوات [ یکشنبه 92/1/11 ] [ 9:42 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
بوی شهید به جای آنکه همه ساله سوی مکه روید «شعر از مرحوم آغاسی» [ یکشنبه 92/1/11 ] [ 9:15 عصر ] [ @مهاجر غریب@ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |